نگرش و تفکر زیربنایی مدیریت ریسک – سه نوع نگاه و رویکرد به محیط و تحولات آن
در یک نوع نگاه خاص به مدیریت ریسک و دیگر سیستم های مدیریتی، آنها هر یک مبانی فکری و جهان بینی منحصر به خودشان را دارند. در این جا ما به بررسی نگرش و تفکر زیربنایی مدیریت ریسک در کنار دو رویکرد دیگر می پردازیم. اینها تفکرات اساسی ما به محیط و رویدادهای آن را شامل میشوند. اصولا ما می توانیم از سه جهت و زاویه، بایستیم و به دنیای پیش رو در لحظه جاری و حتی پس از آن نگاه کنیم. ما بر اساس این زاویه دید، فکر میکنیم، تحلیل و پردازش می کنیم، تصمیم می گیریم و اقدام می کنیم.
این سه نوع روش و رویکرد به شرح زیر می باشند.
- رویکرد انفعالی – منفعل بودن
- رویکرد واکنشی
- رویکرد کنش گرا
اول- رویکرد انفعالی – منفعل بودن inactive
خوشبهحال، هستند. نه این که شاد باشند از رویدادها نه، از این نظر که مساله و مشکلی ندارند با چیز.، هر چه پیش می آید، خوش می آید. من چه هستم که دخالتی بکنم، چیزی بخواهد رخ دهد، خواه ناخواه پیش خواهد آمد و جلوی آن را نمی شود گرفت. اگر بخواهد بشود پس دخالت چرا؟ چرا که جبر حاکم است از انواع مختلف آن، جبر تاریخ، جبر زمانه و جبر جغرافیا.
جلوی چیزی را نمی گیرند که هیچ، نسبت به آن واکنش هم نشان نمی دهند. به همان بی منطقی این استعاره که یک کشتی در مسیر برخورد با صخره است اما کاپیتان، سکان را نمی چرخاند و مسیر حرکت کشتی را تغییر نمی دهد. اگر تصور می کنید که کاپیتان، بسیار بی فکر و بی منطق است باید به شما بگویم که بخش بزرگی از شرکت ها و سازمان ها در همین دسته قرار می گیرند. سازمانی که اهداف، چشم انداز، استراتژی یا ساختار خود را به روز نمی کند با این خیل عظیم تغییرات، تحولات و افزایش رو به فزونی عدم قطعیت های رادیکال و جزیی، مصداق مناسب برای این رویکرد هستند.
در همین رویکرد اول باید این نکته را بگویم که هر یک از این حالت ها را سعی می کنم که ارزش گذاری نکنم. نمی گویم این رویکرد بد است یا آن یکی مناسب می باشد. چه آن که هر کدام، بنیان های فکری و منطقی برای خود دارند. به هر حال هر رویدادی چه مثبت و چه منفی پیش بیاید این ها خنثی و بی تحرک هستند. مثال مبالغه آمیز آن هم این که وسط ناکجاآبادی گاو خشمگینی، خرس گرسنه ای، چیزی با سرعت به سمت آنها بیاید چشمهایشان را می بندند تا بشود آن چه از بالا مقرر شده. این که خانی آمده و خانی رفته به ما مربوط نمی شود.
دوم- رویکرد واکنشی reactive
اگر بر سر راهم نامطلوبی رخ دهد، اگر بتوانم از پیامدهای آن می پرهیزم و اگر مطلوبی رخ دهد فرصت های آن را می پذیرم. در این رویکرد، بی عملی حالت قبل مشاهده نمی شود و نسبت به مسایل و روندها واکنش نشان می دهند. عمل آنها عکس العمل و کنش آنها واکنش است. آنها در کار و زندگی، طرفدار فیزیک، پیرو نیوتون و مشخصا دلبسته قانون دوم فیزیک نیوتونی می باشند.
آنها در حال، زندگی می کنند و البته در حال کار می کنند. می گویند که نمی توانیم کنش های دیگران و عوامل فعال محیطی را کنترل کنیم اما واکنش مان را می توانیم مدیریت کنیم. بی کاربرد هم نیست. اگر مساله ای ایجاد شود برای حل آن اقدام می کنیم. اگر فروش، کاهش یافت فکری برایش می کنیم. اگر برای کسی حادثه ایمنی رخ داد، درمانش می کنیم.
نتیجه یا پی آمد این رویکرد همان مدیریت بحران است. تا مسئله ای رخ نداده نیاز به صرف منابع برای پیش بینی، پیشگیری و حل آن وجود ندارد. اما زمانی که حادثه، واقعه یا فاجعه ای رخ داد برای اداره و مدیریت آن اقدامات لازم، تعیین و اجرا می شوند.
سوم- رویکرد فعال یا کنشگرا proactive (پیش فعال)
زندگی و کسب و کار در دنیای اینها، پویا dynamic هست. تفکر سیستمی را به معنا دریافتهاند. نتیجه و حاصل امروز را دستآورد عمل و عکسالعمل دیروز می دانند. اگر هدفی امروز حاصل شده می دانند که کدام کارهای پیشین را به انجام رسانده اند. اگر آسیبی می رسد به فرد یا سازمان، اگر امروز موفقیتی حاصل نمی کنند، دیروز را می کاوند که چه باید می کرده اما نکرده اند. تعبیری دارد یکی از بزرگان تفکر استراتژیک که می گوید، مدیریت استراتژیک، دیدن فرصت های لحظه حال و هم اکنون است وقتی که دیگران آن را نمی بینند. مدیریت ریسک و مدیریت استراتژیک بسیار به هم مربوط و به هم پیوسته می باشند. تا آن جا که متخصصان بسیاری، سازمان هایی که در آن دپارتمان مدیریت استراتژیک و مدیریت ریسک، جدا هستند و همکاری نزدیکی ندارند را به این متهم می کند که نه استراتژی را فهمیده اند و نه ریسک را درک کرده اند.
داستان و گفته ای منتسب به حضرت عیسی هست که شنیدنی می باشد. از ایشان نقل شده اگر در بیابانی، بی آب ماندهای و هیچ نشانی از آب پیدا نیست لااقل گودالی بکن که اگر ابری آمد و بارید، بتوانی قدری آب جمع کنی.
این داستان، حکایتی است از آموزههای مدیریت ریسکها و فرصتها. این روایت برای تأکید بر این است که اگر مخاطرهای آمد بدانی چه انجام دهی. اگر فرصتی آمد بدانی چه گونه بهره ببری. آنها خود را در معرض ریسک بی حساب قرار نمی دهند. دسته کنشگران، عمق آب را هیچ وقت با دو پا اندازه نمیگیرند. به جز آن آماده هستند که اگر فرصتی پیش آمد، زمان و ظرفیت لازم برای بهره بردن از آن را پیشتر ایجاد کرده اند. مناره را نمی دزدند پیش از آن که چاهش را کنده باشند.
مدیریت ریسک در فضایی این چنین و با این رویکرد و نگرش است که موضوعیت پیدا میکند و اعتبار مییابد و گرنه دو حالت پیشین یعنی خنثی بودن و بی عملی یا واکنشی بودن و عکسالعمل نشان دادن، نشانه و علامتی از رویکرد مدیریت ریسکها و فرصتها ندارند. مگر این که انجام ندادن کاری در قبال رویدادها یا واکنش نشان دادن در برابر مسایلی که پیش آمدهاند، ارادی و آگاهانه باشند. حال اگر این اقدامات بر اساس بررسی اطلاعات و ارزیابی موقعیت و تحلیل انتخاب ها باشند، به راحتی می توان گفت که خود را در فضای مدیریت ریسک قرار داده اند.
حال اگر می خواهیم بدانیم که آیا تفکر مبتنی بر ریسک را درک نمودهایم؟ آیا مدیریت ریسک را فهمیدهایم؟ باید ببینیم هنگامی که درصدد انجام پروژهای یا برنامهای در سازمان هستیم، آیا عواملی که به بهتر شدن پروژه کمک میکنند را در نظر گرفتهایم؟ یا پس از ورود به گود و مواجهه با شرایط واقعی، تصمیم خواهیم گرفت. آیا از هم اکنون آمادگی ذهنی و عملیاتی لازم را دارم که اگر در اجرای برنامه، فرصتی پیش آمد، بتوانم از موقعیت مناسب پیشآمد کرده، بهره بگیرم یا خیر؟ آیا عوامل و شرایطی که ممکن است باعث شوند نتوانم تمام و کمال به هدفهایم برسم را بررسی و مرور کردهام و برایشان تدابیری اندیشیدهام؟
ثبت دیدگاه
مایل به ملحق شدن به بحث هستید ؟به ما بپیوندید !